چشم به راه
وبی در مورد امام زمان
اَللّهُم اِنّا نَشکُو اِلَیکَ فَقدَ نَبِیِّنا و غَیبَةَ اِمامِنا وَ قِلَّةَ عَدَدِنا و کَثرَةَ اَعدائِنا وَ تَظاهُرَ الاَعداءِ عَلَینا و وُقُوعَ الفِتَنِ بِنا، فَفَرِّج ذلِکَ. اللّهُمَّ بِعَدلٍ تُظهِرُهُ وَ اِمامِ حَقٍّ نَعرِفُهُ، اِلهَ الحَقِّ. آمینَ رَبَّ العالَمینَ.(1)
خداى فریادرس من!
به شکایت نزد تو آمدم امّا
نمىدانم از کدامین درد بایدم نالیدن،
از فراق محبوب تو مصطفى(ص)
یا غیبت آشکارترین حجّتت بر گستره هستى،
از کمى دوستان یکرنگ و یکدل
یا بسیارى دشمنان هرزه،
از هجوم ناپاک مردمان
یا برآمدن طوفانهاى بلا،
نمىدانم کدامین رنج، دست نوازش تو را بر سرم مىکشاند
لیک کویر تفتیده جانم
باران عدل تو را انتظار مىکشد،
تا کام خشکیدهاش سیراب گردد
و دل آزردهام ظهور عزیزى را مىطلبد
تا عمق زخمهایش التیام یابد.
به لطف و رحمتت دل بستهام
پىنوشت:
1. دعاى قنوت امیرالمؤمنین علیه السلام، مستدرکالوسایل، ج1، ص319.
اى صاحب ولایت و والاتر از همه اى چشمه حیات و افاضات دائمه
اى ابتداى خلقت و سر حلقه وجود اى انتهاى سلسله اولیاء همه
از جلوه تو، خلقت عالم شروع شد از عمر تو، به دور زمان، حُسن خاتمه
شاها به افتخار قدوم شریف تو شد سامرا به عالم ایجاد عاصمه
یابن الحسن بیا، که شد از روز غیبتت دنیا پر اضطراب و بشر در مخاصمه
از سینه¬هاست، نعره صلح و صفا بلند وز کینه¬هاست، فکر همه در مهاجمه
مشکل بود، که جمله حقّ بشنود کسى کز باطل است، گوش بشر پر ز همهمه
قرآن، که «لا یَمسُّه اِلاّ المُطهَّرُون» با رأى هر کسى، شده تفسیر و ترجمه
تا دولتِ جهانىِ خود را به پا کنى دادت خدا شجاعت و نیروى لازمه
حکم تو عدل مطلق و فرمان داور است حاجت نباشدت به شهود و محاکمه
ز آن سرکشان ، که مردم دنیا به وحشتند قلب سلیم و پاک تو را نیست واهمه
با این قواى جهان¬گیر ظالمان تنها تویى امید بشر، یابن فاطمه(س)
اى پرچم شکوه تو بر آسمان بلند یک ره، نظر فکن به علمدار علقمه
بنگر به خاک و خون، عَلَم سرنگون او گویى که با درفش تو دارد مکالمه
امشب "حسان" به یاد تو از غصّه فارغ است هر دم کند دعاى ظهور تو، زمزمه
افـسـوس کـه عـمـرى پـى اغیار دویدیم
از یـار بـمـانـدیـم و بـه مـقصـد نرسیدیم
سـرمـایـه ز کـف رفـت و تـجـارت ننمودیم
جـز حـسـرت و انـدوه مـتـاعى نـخریدیم
پـس سعـى نمودیم که ببینیم رخ دوست
جـان هـا بـه لـب آمـد، رخ دلـدار نـدیـدیم
مـا تـشـنـه لــب انـدر لــبریـا مـتـحـیــّر
آبـى بـه جـز از خـون دل خـود نـچشیدیم
اى بـستـه بـه زنـجیر تو دل هـاى مـحبـّان
رحمى که در این بادیه بس رنج کشیدیم
چـنـدان کـه به یاد تو شب و روز نشستیم
از شـام فـراقـت چـو سـحـرگـه نـدیـدیم
اى حـجّـت حـقّ پـرده ز رخـسـار بـرافـکـن
کـز هـجـر تـو مـا پـیـرهـن صـبـر دریـدیـم
ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه
در راه تـو از غـیـر خـیـال تــو رهــیــدیــم
اى دست خـدا دست بـرآور کـه ز دشـمن
بـس ظلم بدیدیم و بسى طعنه شنیدیم
شمشیر کَجَت، راست کند قـامت دیـن را
هـم قـامـت مـا را کـه ز هـجر تو خمیدیم
به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه
به امید قدمت، کون و مکان چشم به راه
به تماشاى تو اى نور دل هستى، هست
آسمان، کاهکشان کاهکشان چشم به راه
رخ زیباى تو را، یاسمن آیینه به دست
قد رعناى تو را سرو جوان چشم به راه
در شبستان شهود اشک فشان دوختهاند
همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه
دیدمش فرشى از ابریشم خون مىگسترد
در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
نازنینا! نفسى اسب تجلّى زین کن
که زمین، گوش به زنگست و زمان چشم به راه
آفتابا! دمى از ابر برون آ، کو بود
بى تو منظومه امکان، نگران، چشم به راه
By Ashoora.ir & Night Skin